یادداشتی کوتاه و البته بلندتر از رباعی های ایرج زبردست

                                                                                                              *محمد آشور

ایرج، رباعی سرای زبردستی ست ... من اینجا مخاطب شعر، جز از خیام و چندین رباعی پراکنده دیگر، چیزی از رباعی به خاطر ندارم ..... و چندتایی از این چندین رباعی دیگر از "ایرج زبردست" است، و اینکه من با حافظه  بدی که دارم، چندین رباعی از ایرج به یاد دارم یعنی برای من اینکه : این چندین رباعی آنقدر خوب بوده اند که در حافظه بد من جا باز کرده باشند.... گر چه به چیزهای دیگری هم می شود و باید اشاره کنم...یکی این كه  شعر هایی هستند که مرزهای زبان را گسترش می دهند و شاعرانی که راههای نرفته را می روند تا راه را برای دیگران باز کنند و امکانات تازه ای را در اختیار عابران و شاعران پس از خود قرار دهند و گرچه شاید در این مسیر شعر برجسته ای به یادگار نگذاشته باشند، اما برای من بسیار قابل احترامند.

شعرهایی هم هستند که راههای رفته را می روند و شاعرانی که آثار ماندگاری در حوزه های تجربه شده  به گنجینه ادبی زبان می افزایند که این هم البته کار بزرگی است.

شعرهایی هم هستند که هر دو این آنها را در آنیت خود دارند و شاعرانی که همزمان  مسیر های تازه را کشف می کنند، شاهکارهای ادبی را نیز خلق می کنند... و این یعنی "نور علی نور".

ایرج زبردست به گمان من از شاعران گروه دوم است، شاعری که گرچه از راههای آشنا عبور می کند و حتی در حوزه ی زبانی شعری که می سراید کم تر به کار بسط زبان دست یازیده است.(جز در فرم ارائه و نحوه تقطیع و سطر بندی برخی از شعرها) اما محصولی که گاه از روایت های کلان شده ارائه می دهد، آنقدر پرداخت در خوری دارد که خود را در قواره یک محصول اورژینال به مخاطب تحمیل کند و در حافظه او جایی ویژه باز کند.

رباعی های او – اگر اغراق تلقی نشود – گاه تنه به تنه بهترین رباعی های کلاسیک می زند و شانه به شانه  رباعی هايی از خیام می شود در حافظه من و هر مخاطب شعر ماندگار شده است.

من اینطور "نوستر اداموس" می شوم که سالهای سال دیگر هم  رباعی هایی  از او خواهد بود که همچنان بر زبانها جاری باشد و احتمالاً یکی از آنها این رباعی است که به گمان من همین حالا هم کلاسیک شده است:

"باران: تب تا به کی ببارم دارم

دهقان: غم تا به کی بکارم دارم

درویش نگاهی به خود کرد و گفت:

من هر چه که دارم از ندارم دارم"

تا یادم نرفته اشاره کنم که این اولین رباعی بود که از ایرج زبردست خواندم... وقتی از یکی از دوستان شاعرم پرسیدم که : ایرج زبردست کیست؟....گفت: من هم این رباعی را از او شنیده ام اما فکر می کنم از شاعران هم دوره ی شهریار و بهار و عارف این هاست !...و من که انتظار این پاسخ را نداشتم، گفتم: عزیز من!...هر ایرجی که میرزا نیست!...این ایرج از نوع زبردست است. و خوشحال ام که از آن روز تا امروز پی گیر رباعی های تازه به تازه اویم.

                                                                                                        کرج- ۱۳ تیر ماه ۱۳۸۹