ایرج زبردست ، چارانه سرایی  زبردست
 
 ................................................
دکتر میرجلال الدین کزازی
 ................................................
 
در کالبدها و پیکره های سخن پارسی هرآینه ، نغزترین و کوتاه ترین چارانه (= رباعی) است از این روی سرودن آن نیزهچنان کاری است نغز و باریک . زیرا پیام و اندرونه هر سروده ، به ناچار ، می باید با پیکره آن بسازد و آن را ببرازد و < بترازد > . بر این پایه سخنوران باریک بین و ژرف اندیش و گزیده گوی که بر توسن تیز تاز اندیشه لگام بر می توانند زد و پندار هرزه پوی دامنگستر را در فرمان می توانند آورد ، چارانه را چونان پیکره پیام نغز و نازک خویش بر می گزینند و به کار می گیرند . هنر شگرف چارانه سرای آن است که او به کاری دشوار در آفرینش ادبی دست می یازد که دستیازی بدان در توان هر سراینده نیست . بر پایه دستانی دلاویز و نیک روشنگر و بازنمای ، چارانه سرای  هنگامی در کار باریک و دشوار خویش پیروز و کامگار خواهد بود که بتواند دریای از معنی و اندیشه را در کوزه ای خرد و تنگ از واژگان بریزد و بگنجاند ، چندی ( =کمیت ) را تا مرز فرجامین آن بکاهد ، بی آن که کمترین گزند و آسیبی به چونی ( = کیفیت ) برساند . چارانه در سخن پارسی به ریزنگار ( = مینیاتور ) می ماند ، در نگارگری ایرانی . از آن است که ایرج زبردست را  چونان چارانه سرایی توانمند و زبردست می باید ستود و هنر او را ارج نهاد . اگر فراخ و فراگیر به سروده های ناب او بنگریم زبردستی و نغز کاری وی را در سه ویژگی بنیادین باز می توانیم نمود
یک - چارانه سرایی : آنچه از ایرج زبردست سخنوری دیگرسان ساخته است آن است که او چارانه سراست و افزون بر آن جز چارانه نیز نمی سراید . از آنجاست که نام او با چارانه چنان پیوند گرفته است که یکی از این دو دیگری را فرایاد می آورد
دو - نو آیینی اندیشه و آزمون شاعرانه و پیراستگی پندار : یکی از برجسته ترین ویژگی ها در چارانه های ایرج زبردست نگاره ها و انگاره های نغز و نو پدید و بی پیشینه اوست . کمابیش در هر چارانه او خواننده سخن سنج با نگاره ای نو و نابیوسان ( = غیر منتظره )  روباروست . گاه  از آهی توفان خیز و جهان آشوب که در شب جدایی از یار بر می کشد ، خاکستر ماه را می پریشد و بر زمین می ریزد . گاه در خلوت رخوت زده مرداب  به تصویر سراب تشنگی در آب می ماند و پوشیده در کفنی به وسعت بی خبری بر خواب بانگ می زند که : ای خواب تو بیداری و ما در خوابیم . گاه ایرج زبردست با رندان جهان هم کیش است و خیام ترانه های پر تشویش ، در آن هنگام که به چشمان یار می اندیشد سرمست می انگارد که  باده مرد افکن ناب از آسمان فرو می بارد . گاه آنچنان در تب می سوزد  و شمع وار سری شعله پرست دارد که آتش تا پگاهان فریادزنان آب به دستش می دهد. 
سه - سومین ویژگی ستوده و ساختاری در چارانه های بس زبردستانه ایرج زبردست که آنها را بر زبان ها در افکنده است فرجام فرمند و بنیادین آنهاست . در چارانه لخت چهارمین کارکردی بنیادین دارد و همان است که سرنوشت چارانه را بر می نهد و رقم می زند . سه لخت نخستین زمینه را فراهم می آورند  تا لخت چهارمین به شیوه ای شگرف و شکوهمند و در پیوندی تنگ و ناگزیر و نیک فرو تنیده با آن سه لخت پدیدار شود . راستی را در چارانه های ایرج زبردست این لخت را پیوندی چنان نهادین و ساختاری و انداموار با سه لخت دیگر هست که نمی توان جایگزین و ریختی دیگر برای آن پنداشت . کامگاری و بختیاری این سخنور زبردست را که هر چارانه او بهارانه ای است سخن پارسی را ، از درگاه دادار دادگر آرزو دارم. 
 
منبع چاپ : روزنامه اعتماد ۱۸ آبان ۱۳۹۰